جدول جو
جدول جو

معنی تخته شلنگ - جستجوی لغت در جدول جو

تخته شلنگ(تَ تَ / تِ شَ/ شِ لَ)
ورزش کشتی گیران است که هفت هشت تخته به دیوار قائم کرده و زنگها بسته بوضع معهود بر آن شلنگ زنند. (غیاث اللغات). تخته شلنگ زدن، شلنگ تخته زدن، نوعی از ریاضت کشتی گیران و آن چنانست که تخته را به دیوار می گذارند و از آن جا برمیجهند و یکبار به زور بر آن تخته می زنند. (آنندراج) :
دل دگر گرم تپیدن شده در سینۀ تنگ
می زند آن بت طناز دگر تخته شلنگ.
میرنجات (از آنندراج).
در مصطلحات مقررۀ کشتی گیران است که هفت هشت تخته به دیوار قائم کرده و زنگها بسته بوضع معهود بر آن شلنگ زنند و شلنگ جستن و پا افشاندن شاطران و کشتی گیران را گویند. (آنندراج) :
چنین گر بر در مردم شلنگ تخته خواهی زد
ترقی گر کنی آخر تو کشتی گیر خواهی شد.
خان خالص (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ تَ لَ گَ)
نام محلی کنار راه مشهد به تربت حیدریه، میان شریف آباد و شاه تقی است و در 42350گزی مشهد قرار دارد
لغت نامه دهخدا
(رَ تَ)
مسطح و هموار شدن. تخته شدن یاقوت، مسطح و هموار شدن یاقوت. (آنندراج) :
مفتون راه و رسم هنرور نمیشود
یاقوت اگرچه تخته شود در نمیشود.
تأثیر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ تِ سَ)
دهی از دهستان بیضا در بخش اردکان شهرستان شیراز است که در هفتادویک هزارگزی جنوب خاوری اردکان و دوهزارگزی راه فرعی زرقان به بیضا قرار دارد. دامنه ای معتدل است و 161 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصولش غلات و چغندر است. شغل اهالی زراعت است وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
تخته شدن دکان. بسته شدن دکان تعطیل شدن آن. یا تخته شدن یاقوت. مسطح و هموار شدن یاقوت
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی ورزش بدین طریق که تخته ای را بدیوار میگذارند و از جا بر میجهند و یک پا را بزور بر آن تخته میزنند
فرهنگ لغت هوشیار
((~. ش ِ))
تخته ای باریک و دراز با پایه ای کوتاه که ورزشکار دست ها را به آن تکیه می دهد و به ورزش شنا می پردازد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تخته شدن
تصویر تخته شدن
((~. شُ دَ))
بسته شدن، تعطیل شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تخته سنگ
تصویر تخته سنگ
((~. سَ))
سنگ بزرگ با سطح هموار
فرهنگ فارسی معین